جدول جو
جدول جو

معنی طاهر هروی - جستجوی لغت در جدول جو

طاهر هروی
(هَِ رِ هََ / هَِ رَ)
ابوالقاسم طاهر بن احمد هروی. صاحب برید نیشابور بود از ادب بهرۀ وافر داشت و نامه های نیکو می نوشت و اشعار ملیح میسرود. در فضل از همگنان خود یکتابود این اشعار را خود وی برای من انشاد کرده است:
اعیذ علاه ان یکون ابتداؤه
زیاده علیاه بنقص صدیقه
اذا انتهز الاحرار للجود فرصه
فللمنع و التعویق ینتهز الفرص
و ان ذکرت بیض الایادی فانما
یدلک لاتبیض الا من البرص
نمونه ای از رسائل او:
من شکر البحر علی التدفق والشمس علی التالق و المسک علی التارج و الصبح علی التبلج فقد عاد بتکلف غیر مربح و سعی غیر منجح. (از تتمه الیتیمه ج 2 ص 54)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ رِ هََ)
اصل او از هرات و نشو و نمایش در قندهار بوده، این شعر از اوست:
خوش آنکه بپرسی دل دیوانۀ ما را
روشن کنی از شمع رخت خانه ما را.
(قاموس الاعلام ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ابن احمد بن بابشاذ النحوی. گویند اصل وی از دیلم بوده و در مصر در علم نحو پیشوای عصر خویش بود وی را تصنیفات سودمند است از آن جمله ’المقدمه’ که کتابی است مشهور. و شرح آن، و شرح الجمل که از زجاجی است و شرح کتاب الاصول از ابن السراج، و در روزگاری که گوشه نشینی اختیار کرد، از یادداشت هائی که راجع به علم نحو کرده بودزنبیلی بس بزرگ فراهم آمده بود و گفته اند که اگر به بیاض برده میشد به اندازۀ پانزده مجلد میگردید، علماء نحوی که بعد از ابن بابشاذ آمدند و بدان زنبیل دست یافتند، آن را ’تعلیق الغرفه’ نام نهادند و این تعلیقه به شاگرد ابن بابشاذ، ابوعبدالله محمد بن برکات السعدی النحوی اللغوی که پس از او دست پیشوائی نحو بدو استقرار یافت انتقال پیدا کرد، و پس از محمد بن برکات به ابومحمد عبدالله بن بری النحوی که از یاران او بود و قائم مقام او شد، منتقل گردید. و بعد از ابن بری به یکی از یاران وی، شیخ ابوالحسین نحوی ملقب به ’ثلط الفیل’ که از شاگردان ابن بری و پس از او به جانشینی او برگزیده شد، رسید. گویند هر یک از این جماعت زنبیل مذکور را به شاگردی که استحقاق نیابت او را داشت می بخشید، و گروهی دیگر از شاگردان با نهایت جهد وکوششی که در استنساخ آن اوراق مبذول داشتند، موفقیتی در آن نیافتند. با این حال آنچه مردم بایستی از علم و تصانیف ابن بابشاذ استفاده برند، بردند. وظیفۀ ابن بابشاذ در مصر این بود که از دیوان انشاء و رسالت هیچگونه نامه ای بیرون نمی شد، مگر آنکه بایستی آن نامه از نظر وی بگذرد، و بدقت در آن بنگرد که اگر از طریق نحو یا لغت اشتباه و خطائی در آن شده به اصلاحش گراید، وگرنه بحسن قبول نامه را تلقی کند و دستور ارسال آن را به مقصد بدهد و برای این امر ابن بابشاذ را در هر ماه راتبه و مقرری بود که به او میرسید و دیرگاهی بدین شغل منصوب بود، روزی در سطح مسجد جامع مصر که با جمعی از همگنان خود مشغول تناول غذا بود، گربه ای حاضر شد. لقمه ای نزد گربه انداختند. گربه لقمه را در دهان خود گرفته برفت و از نظر آنان پنهان گردید. کرّت دیگر گربه باز آمد، آن جمع دوباره لقمه ای نزد او نهادند. گربه این بار مانند نخستین بار، لقمه را بدهان گرفته، خود را از نظر آن جماعت پنهان ساخت، و چندین نوبت این عمل بین گربه و جمعیت تکرار یافت، در آخر آن جمع از رفتار گربه در شگفتی شدند، چه میدانستند که آن مقدار لقمه ای که برای او مخصوص داشتند از خوراک یک تن گربه افزون است، و به تنهائی نتواند خورد، پی او گرفتند، دیدند از سطح جامع بدیواری برآمدکه پس آن دیوار خرابه ای، و در آن خرابه گربه ای کور و نابینا در گوشه ای خزیده و گربۀ معهود لقمه های نصیب خود را برای گربۀ کور میبرده، و نزد او مینهاده، و او نیز بدین وسیله روزی خود تناول میکرده است آن جماعت از این حال متعجب ماندند. ابن بابشاذ گفت: حیوانی گنگ و نابینا که از روزی محروم نشود، و کافل ارزاق جهانیان گربه ای دیگر را مسخر فرماید که کفیل رساندن روزی او گردد، چگونه مرا بیهوده و ضایع گذارد. ازینرو قطع علایق دنیویه کرد، و از خدمت مستعفی شد، و ازمقرری ماهیانۀ خود چشم پوشید، و در خانه خود مقیم و به مطالعه و تصنیف که شغل دیرینۀ او بود پرداخت، و تا پایان زندگانی، در کنف الطاف الهی محروس و به بی نیازی عمر بسر برد، تا آنکه هنگام غروب روز سوم رجب سال 469 هجری قمری در مصر وفات یافت. و در قرافۀ کبری دفنش کردند. رحمه الله. بزیارت قبر او نائل آمده ام. تاریخ فوت او را بر سنگی که بالای سرش نهاده بودند خواندم، سبب مرگ او این بوده که گویند چون انزوا اختیار و اطراف خود جمع کرد و زوائد آنچه در خانه داشت بفروخت، و آنچه بدان نیازمند بود نزد خود باقی گذاشت. غرفه ای در جامع عمرو بن العاص که عبارت از جامع عتیق مصر است اختیار کرد، و در آنجا منزل گزید، شبی خواست از آن غرفه بسطح جامع فرود آید. در یکی از طاقها که برای افشاندن نور به جامع بنا شده بود، پایش بلغزید و بیفتاد، و هنگام بامداد به رحمت ایزدی پیوست. (ابن خلکان چ تهران). یاقوت گوید: از تألیفات ابن بابشاذ، یکی التعلیق فی النحو است که پانزده مجلد میباشد. شاگردان بعد از او آن را تعلیق الغرفه نام نهادند. دیگر المحتسب در نحو است. و شرح النخبه. (معجم الادباء مرجلیوث ج 4 ص 275). و رجوع به ابن بابشاذ شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ رِ مَرْ وَ)
ملقب به شرف الزمان. طبیب دربار ملکشاه سلجوقی. او راست: طبایعالحیوان که در ربع اول قرن دوازدهم میلادی این کتاب را در علوم طبیعی تألیف کرده است و هم او را کتابی است در جغرافیای عالم که اخبار چین، ترک و هند را درآن آورده است و مینورسکی در سال 1942 میلادی کتاب مزبوررا به انگلیسی ترجمه کرده است. رجوع به نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز شمارۀ 7 سال 3 صص 30- 53 شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ رِ کَ)
در تاریخ بیهقی نام وی بدین سان آمده است: و بیاید در تاریخ پس از این بابی سخت مشبع آنچه رفت در سالاری تاش و کدخدائی دو عمید بوسهل حمدوی و طاهر کرخی که در آن بسیار سخن است تا دانسته آید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 282). و در فهرست اعلام همین چاپ بین الهلالین نوشته اند: (شاید طاهر دبیر). رجوع به طاهر دبیر شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ رِ عَ لَ)
معروف به میرزا طاهر علوی. درتذکرۀ نصرآبادی شرح حال وی بدینسان آمده است: جوان قابل صالحی است. در تحصیل سعی کرد. شعرش این است:
امشبم چون شیشۀ می دل ز تنهائی پر است
همچو ساغر همدمی کو تا دلی خالی کنم.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 374)
لغت نامه دهخدا
(هَِ بِ هََ رَ)
غضنفر. صبری هروی. که ابتدا راهب تخلص میکرده است. (از الذریعه ج 9 بخش دوم). و رجوع به راهب مروزی و صبری مروزی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
میر زاهد، محمد هروی فرزند محمد اسلم هروی و متوفی در 1101 هجری قمری است در کابل وی بر شرح جلال الدین دوانی برتهذیب المنطق حاشیه ای نگاشته که در ضمن مجموعه ای درقازان بسال 1885 بطبع رسیده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1893، هروی میر زاهد). مؤلف هدایه العارفین آرد: میرزاهدبن قاضی محمد بن اسلم هروی کابلی حنفی متوفی 1101 حاشیه ای بر مواقف (کلام) نگاشته است. (هدایه العارفین فی اسماء المؤلفین ج 1 ص 372، هروی). و رجوع به معجم المؤلفین دکتر رضا کحاله ج 4 شود
لغت نامه دهخدا